۱۵ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۰

به نظر می‌رسد که تکافل در اسلام به یک امر ضروری تبدیل شده یا از جمله امور مسلم است، به طوری که برای اثبات وجود آن، نیاز به دلیل نداریم. گویی این مقوله، جزء علم ضروری است نه علم نظری. اما چه دلیلی وجود دارد که اکنون به تکرار بحث درباره آن و پرداختن به سطح اهمیت آن در رابطه با اوضاع عموم مسلمانان در شرق و غرب زمین بپردازیم؟ آیا معنای آن، این است که مسلمانان از زمان ظهور موج بهار عربی که موجی است که با پدیده موسوم به اسلام سیاسی قرین شد، بیش از پیش به مقوله تکافل و همبستگی در میان خود نیاز دارند؟ دلیل حجیت و مشروعیت تکافل چیست؟

تکافل در اسلام

به نظر می‌رسد که تکافل در اسلام به یک امر ضروری تبدیل شده یا از جمله امور مسلم است، به طوری که برای اثبات وجود آن، نیاز به دلیل نداریم. گویی این مقوله، جزء علم ضروری است نه علم نظری. 
اما چه دلیلی وجود دارد که اکنون به تکرار بحث درباره آن و پرداختن به سطح اهمیت آن در رابطه با اوضاع عموم مسلمانان در شرق و غرب زمین بپردازیم؟ آیا معنای آن، این است که مسلمانان از زمان ظهور موج بهار عربی که موجی است که با پدیده موسوم به اسلام سیاسی قرین شد، بیش از پیش به مقوله تکافل و همبستگی در میان خود نیاز دارند؟ دلیل حجیت و مشروعیت تکافل چیست؟
برای پاسخ به این پرسش‌ ها مناسب دیدیم تا – با توجه به مبنای روشی – بر عناصر زیر تکیه کنیم: 
I-    معنی و جایگاه تکافل در اسلام 
۱)    معنی تکافل 
وقتی که در لسان العرب یا در گزیده صحاح به معنای ماده "‌ک ف ل" ‌رجوع می‌کنیم، در می‌یابیم که ریشه کفالت، به معنی تضمین یک امر است و کفیل، همان ضامن است از باب یاری و پشتیبانی (۱).
بر این اساس، می‌توانیم دو حوزه معنایی را برداشت کنیم: نخست، همبستگی و دوم، یاری و پشتیبانی کردن، به طوری که حلقه وصل این دو مفهوم، هرگونه رفتاری است که بیانگر همکاری باشد که گاهی در همبستگی بروز می‌کند و گاهی دیگر در یاری و حمایت. قرطبی در الجامع لأحکام القرآن، یک حوزه معنایی سوم را نیز به آن می‌افزاید که به شکل‌گیری یکسان و سرپرستی درست اشاره دارد و در این معنا به این آیه قرآن استناد می‌کند که فرمود: "هل أدلکم علی من یکفله". بنابراین ما در برابر سه حوزه معنایی صادر شده از یک مفهوم قرار داریم که همان همکاری است و در همبستگی و یاری و سرپرستی تجلی پیدا می‌کند. 
۲)    جایگاه تکافل در اسلام 
تکافل در اسلام چگونه است؟
شاید تعداد آیات کریمه‌ای که درباره تکافل سخن می‌گویند از حیز شمار بیرون باشد. برخی از این آیات به رحمت الهی که شامل همه مخلوقات می‌شود، اشاره دارند: "رحمتی وسعت کلّ شیء" (۳) و برخی دیگر به گذشت و بخشش و دعوت به انجام معروف اشاره دارند: "خذ العفو وأمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین" (۴) و برخی دیگر به احسان عمومی اشاره دارند (۵) و تجلی دیگر آن در معنای ایثار است. زیرا قرآن، تصویر زیبایی از ایثار در مردم مدینه تصویر کرده است که از مهاجران استقبال کرده و به آنها پناه دادند و با طیب خاطر و رضایت قلبی، آنها را در اموال و وطنشان شریک ساختند. قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: "وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ..." (۶) 
اما احادیث نبوی در چارچوب معنایی که بیان کردیم، بسیار فراوان است. از جمله این احادیث، احادیثی در باره رحمت شامله الهی است که طبرانی آن را روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند: "إرحم من فی الأرض یرحمک من فی السماء.." (۷) و نیز فرمودند: "لا یؤمن أحدکم حتی یحبّ لأخیه ما یحبّه لنفسه"  (۸). رسول خدا همچنین در معرفی انسان مسلمان، بر اصل عدم آزار رساندن به دیگران و تمایل به عفو، گذشت و صلح تأکید کردند: "المسلم من سلم الناس من یده ولسانه"  (۹) و نیز فرمودند: "والله فی عون العبد ما دام العبد فی عون أخیه."  (۱۰) که می‌تواند جایگاه تعاون را تا یک ارزش مطلق در معاملات روزمره پائین آورد. برای ما این امکان وجود ندارد که به ذکر تمامی روایت‌هایی بپردازیم که درباره تکافل و معانی آن صادر شده است، زیرا چنین مقاله‌ای را امکان چنین کاری نیست، اما همینقدر برایمان کافی است که به اصرار سنت رسول خدا (ص) در مهار کردن و کنار زدن همه آن چیزی که می‌تواند مانع از محقق شدن تکافل بین مردم شود یا دلایلی که بدان منجر می‌گردد، بپردازیم. رسول خدا (ص) در خطبه حجة الوداع فرمودند: "إنّ دماءکم وأموالکم وأعراضکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی بلدکم هذا، فی شهرکم هذا وستلقون ربّکم فیسألکم عن أعمالکم فلا ترجعوا بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض." (۱۱)
شاید یکی از بارزترین موانع اجرای تکافل، ظلم و تعرض به دیگران و حقوق آنها باشد، زیرا: "من اقتطع حقّ امرئ مسلم بیمینه فقد أوجب اللّه له النّار وحرّم علیه الجنّة فقال رجل وإن کان شیئا یسیرًا یا رسول الله، فقال وإن کان قضیبا من أراک"  (۱۲).
این از مهمترین معانی تکافل است که می‌توان از معنای آیه ۳۲ سوره مبارکه مائده برداشت کرد: "منْ قتل نفسًا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا ومن أحیاها فکأنما أحیا النّاس جمیعا "(۱۳) و بدین شکل، می‌توانیم اینطور بگوئیم که اسلام تکافل را بر مبنای رحمت عمومی برای همه مردم با هر رنگ و زبان و عقیده‌ای بنا نمود، حتی اگر این انسان‌ها، افرادی متخاصم، کینه‌توز یا دشمنانی لجوج باشند و این قاعده درباره حیوانات از جمله حیوانات درنده نیز صادق است... که خود دلیلی بر آن است که تکافل به دایره مال منحصر نیست و مظاهر آن تنها در «زکات، صدقات، هدایا، وصایا و انفاق برای خویشاوندان" محدود نمی‌شود (۱۴) بلکه از آن دایره فراتر می‌رود تا همه شئون زندگی را شامل شود. تکافل یک نظام کامل است که نشان دهنده یک نگاه به جهان، انسانیت و حیات است و واقعا، یک نظام به تمام معناست، زیرا در عناصر آن، نشانه‌های احسان، صدقه، نیکی، زکات و مواردی از این دست وجود دارد، اما این مفهوم به خودی خود بر حقیقت خود دلالت نمی‌کند، زیرا حقیقت آن، معنایی گسترده‌تر از همه این موارد دارد و اینکه این نشانه‌ها و عناصر، تنها جزئی از ابزارهای همه آن نظام هستند نه ماهیت آن. (۱۵) و همین امر ما را بدان می‌خواند تا برای فهم عناصر تکافل، ویژگی‌های آن و بافت‌های تشکیل دهنده آن، به تجلیات آن بنگریم. 
II-    تجلیات تکافل 
تکافل اشکال مختلف و تصاویر در هم تنیده و سلسله مراتبی به خود می‌گیرد که این ویژگی‌ها در عین حال ماهیت آن را تشکیل می‌دهند، که به تعبیر استدلالی، اینها ویژگی‌های فراگیرِ حد و حدود تکافل هستند. شاید برجسته‌ترین این تصاویر و اشکال عبارتند از:
(۱)    مظهر فردی
شاید درست نباشد که تکافل را در فرد تعریف کنیم، زیرا صیغه صَرفی کلمه تکافل و حوزه‌های معنایی آن، مستلزم مشارکت و تعدد اطراف است و با این حال، اسلام نخستین خشت دیوار تکافل را از طبیعت رابطه‌ای برگزید که بین انسان و خودش و الزام او به مسئولیتش در برابر خداوند و در راهی که طی می‌کند، وجود دارد. ضمن اینکه اسلام به انسان فرمان داده است تا ثواب آخرت را به دست آورد و البته سهم خود را از دنیا فراموش نکند و او را به تلاش برای عمل صالح فرا خوانده است بدون آنکه انرژی بدنش را از بین ببرد، چرا که "‌بدن انسان بر او حق دارد» (۱۶). از این باب، انسان مسئول خود و سرپرست و ناظر بر آن و عامل بازدارنده آن است، به طوری که تکافل بین انسان و خودش، نوعی رفتار تربیتی، راهنما و شرط لازم برای دستیابی به تحقق تکافل در مظهر اجتماعی آن است. 
(۲)    مظهر اجتماعی
هدف از تکافل اجتماعی، محقق ساختن همزیستی گروهی برای همه افراد یک جامعه با ایجاد روابط برابر و درست میان آنها بر مبنای مساوات، توازن و تکامل در برابر طرد تعصب، ظلم و کینه‌توزی است. دلیل این سخن، سخن رسول گرامی اسلام (ص) است که از ایشان پرسیدند: آیا اینکه مردی قومش را دوست داشته باشد، از تعصب است؟ فرمودند خیر. اما از تعصب است که انسان قومش را بر ظلم یاری رساند. (۱۷)
اگر بگوئیم که تکافل اجتماعی برآمده از تکافل در درون خانواده است، سخن به گزافه نگفته‌ایم. زیرا هرگاه که مبنای رابطه میان زوجین، مودت و رحمت بوده است، فرد در خانواده خود بر اساس اطاعت از والدین و ارزش‌های عشق و همکاری و همبستگی و رواداری رشد کرده است و جامعه برای پذیرش ارزش‌های تکافل، آماده‌تر بوده است. بنابراین، خانواده به عنوان یک واحد بسیار منسجم یا واحدی است که فرض بر آن است که منسجم باشد. در اینجا باید با نگاه احمد چلبی راجع به ضرورت ایجاد همکاری بین افراد آن همراه شویم، چرا که به نظر چلبی، «همه اعضای خانواده باید همه حقوق و تکالیف خود را بدانند و حتی اسلام، فراتر از این سخن می‌گوید و معتقد است که قانون، حقوق و تکالیف در هنگام خساست نفس به کار می‌روند، اما آنچه که باید بین اعضای یک خانواده و حتی بین اعضای یک جامعه وجود داشته باشد، عشق، بخشش و ایثار است» (۱۸). در اینجا ما باید به این نکته اشاره کنیم که اسلام به هیچ حوزه‌ای جدا از حوزه دیگر اولویت نداده است، بلکه اینها حوزه‌هایی است که به منزله حلقه‌هایی شناخته می‌شود که از فرد به خانواده، سپس به عشیره، پس از آن اهل روستا، شهر، وطن و در نهایت به همه جهان، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. بر این اساس، مقابله با فقر برای محقق ساختن عدالت اجتماعی با سازوکارهایی مانند صدقه و زکات و وصیت که اسلام ایجاد کرده است، چیزی جز مظهری از مظاهر تکافل نیست. زیرا تکافل در جامعه، تنها اقتصادی نیست، بلکه یک تکافل انسانی عمومی است که شامل موارد متعددی می‌شود، از جمله: یاری دردمندان، رسیدگی به حال محرومان، کمک به نیازمندان بر این اساس که «مادامی که بنده خدا در پی یاری برادرش باشد، خداوند نیز بنده‌اش را یاری می‌کند»، رسیدگی به حال بیمار و حل مشکلات مردمی که در راه مانده‌اند و... در این رابطه، به این روایت از رسول خدا (ص) استناد می‌کنیم که فرمودند: «ایمان، هفتاد و چند شعبه دارد که برترین آنها، گفتن لا اله إلا الله و پائین‌ترین آنها کنار زدن یک مانع از سر یک راه است...» (۱۹) امری که نشان می‌دهد تکافل، عقیده، نیرو، تربیت و رفتار است». 
(۳)    مظهر تمدنی 
کار دشواری نیست اگر بخواهیم بر مظهر تمدنی تکافل در سطح رابطه میان ملت‌ها و تمدن‌ها و ادیان تأکید کنیم به طوری که تنها به اندیشه اسلامی و تاریخ تمدن اسلامی محدود نشود، بلکه قرآن و سنت را نیز در بر بگیرد. در آیه کریمه "یا ایّها الناس إنّا خلقناکم من ذکر وأنثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم"  (۲۰) یادآوری وحدت ریشه برای جلب توجه به ایجاد ارتباط بین انسان و برادر نوعی‌اش و ضرورت آشنایی و همکاری بین ملت‌ها و امت‌ها دیده می‌شود. علاوه بر این، مظهر تمدنی تکافل، در پذیرش افکار نافعی بروز پیدا می‌کند که از ادیان و تمدن‌های دیگر به اسلام وارد شده است. همانا ثابت شده است که رسول گرامی اسلام، دوست می‌داشتند که در مواردی که وحی مستقیم درباره آنها نازل نشده است، با اهل کتاب همراهی داشته باشند و ایشان وقتی که به مدینه تشریف آوردند، دیدند که یهودیان روز عاشورا را روزه می‌دارند و فرمودند: ما به موسی (ع) از شما سزاوارتریم و به روزه در روز عاشورا فرمان دادند (۲۱). و هنگامی که احزاب به مدینه حمله کردند، بنا به پیشنهاد سلمان فارسی، دستور به حفر خندق دادند در حالی که عرب، پیش از آن از این تاکتیک اطلاع نداشت. فراتر از همه، اینکه، مسلمانان در دوره‌های نخستین خود، علوم یونان، فارس و هند و فرهنگ و هنرهای آنها را آموختند و با امت‌ها و ملت‌های مختف هم‌زیستی کردند و مسالک و نحله‌های متعدد را پذیرفتند و روادارانه در کنار ادیان و مذاهب بسیاری که وجود داشت، به زندگی پرداختند. در نتیجه این گشایش و آمیختگی، یک نهضت علمی و تمدن اسلامی به وجود آمد که پیش از آن، تاریخ نمونه آن را به خود ندیده بود و این نهضت، دلیل بیداری اروپا و در نتیجه پیشرفت همه انسانیت بود.  
III-    فرهنگ بین جهانی شدن و تکافل 
به نظر می‌رسد که پژوهش در موضوع اشتراک‌هایی که فرهنگ انسانی معاصر بین جهانی شدن از یک سو و تکافل از سوی دیگر به خود می‌بیند، امری قابل قبول است که ملاحظات متعددی آن را برجسته می‌سازد. از جمله این ملاحظات، تحولات مربوط به نبرد با تروریسم در افغانستان و پس از آن، مبارزه با سلاح‌های کشتار جمعی و دیکتاتوری در عراق است و به بهانه جنگ برای حقوق بشر و گسترش دموکراسی از طریق دهانه لوله‌های توپ‌ها، به مناطق دیگری سرایت پیدا می‌کند. از جمله این ملاحظات، امری است که بسیاری از نظریه پردازان حوزه جهانی شدن از آن غفلت می‌ورزند. این امر به تبعات این پدیده و مسائل و مشکلاتی مربوط می‌شود که از آن بر می‌آید. از جمله بارزترین این مسائل این است که اقتصاد بازار اگر از یک نگاه روشن به عدالت اجتماعی و تکافل ایجاد نشود، نمی‌تواند راهکار خوبی برای مدیریت اقتصادی جهان باشد، ضمن اینکه ساختن آینده تنها بر پایه فناوری صرف و بدون توجه به وجدان انسانی، حافظه او، امیدها و رؤیاهایش، می‌تواند به انهدام ارزش‌های اخلاقی و اصول انسانی بینجامد. در این رابطه، باید به این نکته اشاره کنیم که رشدی که نیازهای مادی انسان را برایش محقق کند و او را به سطح بالایی از رفاه برساند بدون اینکه بتواند نیازهای روحی او را حل کند، معنایی ندارد (۲۲). بنابراین، در محتوای هر توسعه‌ای که قرار است باقی بماند، شکوفا شود و ادامه پیدا کند، گریزی از حفظ این همراهی و ایجاد توازن بین بعد مادی و معنوی نیست، زیرا اختلال در این همراهی، می‌تواند - از نزدیک یا دور - به رشد جنبش‌های اصولگرا بینجامد، به ویژه اینکه نوعی واکنش اصولگرایی از جهانی سازی تهاجمی ایجاد می‌گردد که به بهانه دفاع از هویت ملی و شخصیت ملی و ویژگی‌های تمدنی، بر تندروی و تعصب مبتنی می‌گردد. بر این اساس، معیار واقعی درک جوهر توسعه و درجه موفقیت آن، کنترل میزان تحقق آن - در چارچوب تکافل - برای خواسته‌های اجتماعی و فرهنگی است که افراد و گروه‌ها بدان چشم دارند. بنابراین، طبیعت عمل فرهنگی از بابت روند توسعه و محتوای آن، نشانگر درجه پیشرفت توسعه‌ای مثبت یا منفی است (۲۴).
فراتر از این، می‌توان گفت که مسئله تک‌قطبی بودن جهان، یک مسئله خطرناک است، چرا که باعث شد تا مرزهای آمریکا به همه کشورها برسد (۲۵)، ضمن اینکه سیاست آمریکا توجه خود را بیشتر به سوی تمرکز کمک‌ها و اعطای غنیمت‌ها به "‌کشورهایی کرده است که صرف نظر از پایبندی به توسعه منصفانه و عادلانه در داخل کشورهایشان، تبعیت بیشتری از طرح‌های آمریکایی از خود نشان می‌دهند. این، مسئله‌ای است که می‌تواند این فرصت را در اختیار آمریکا قرار دهد که اراده خود را بر جامعه بین‌المللی و گزینه‌های خود را به صورتی بر کشورهای در حال رشد تحمیل کند که آنها توان شکل دهی بلوک‌های منطقه‌ای برای مقابله با طرح‌های آمریکا که هیچ هدفی جز جهانی کردن جهان و آمریکایی سازی آن ندارند، نداشته باشند. 
اما ایده تک‌قطبی بودن جهان، بذر شکست و پدیده‌های متعارض را در وجود خود دارد، نه به این دلیل که این پدیده در اصل با اصل تکافل همخوانی دارد، بلکه به این دلیل که «هیچ کشوری هرچقدر هم بزرگ و قوی باشد، وجود ندارد که بتواند بر جهانی که از ۱۴۰ کشور تشکیل شده است، مسلط شود». 
هنگامی که یهودیان که دشمن‌ترین مردم با اهل ایمان هستند، به اهمیت تکافل در نگاه اصیل اسلامی پی بردند، با همکاری ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس به ایجاد داعش روی آوردند و همزمان، پروژه بهار عربی را کلید زدند تا بدین صورت، از طریق ایجاد عروسک‌های متحرکی از ملیت‌های مختلف، تصویر اسلام را خراب کنند، عروسک‌هایی که قرآن از زبانشان فراتر نمی‌رود و خلیفه آنها قادر به تفسیر یا فهم حتی بخشی از یک سوره از قرآن نیست و آن عروسک‌ها از سلام، جز لباس افغانی و محاسن بلند، نشانه دیگری ندارند.
در نتیجه، مسلمانان با یکدیگر به نبرد پرداختند و طایفه‌ای بر طایفه دیگر شورید و عروة الوثقایی که آنها را به یکدیگر پیوند می‌داد، از هم گسست، وطن‌هایشان تکه تکه شد، جهل در میان آنها منتشر و احساس کینه و انزجار بر جوامع آنها مسلط شد، گروه‌های جنایت‌پیشه رشد کرده و حملات تروریستی و تلاش برای سرنگون کردن حکومت‌ها از طریق خشونت، دروغ یا طرد ساختن دیگران، افزایش پیدا کرد. در نتیجه همه اینها، احساس وابستگی ملی ضعیف و خودخواهی‌ها تشدید شد و نگاه‌های خودپسندانه و بسنده کردن به خود، افزایش پیدا کرد و امروز، جوامع عربی جز پناه بردن به تکافل و احیای آن و پذیرفتن آن به عنوان یک نگاه ویژه جهانی و یک موضع برای انسان و حیات، هیچ راهی برای رها شدن از ریسمان‌های توطئه‌ای که خود در بافتن آن نقش آفرینی کردند ندارند. و این، موضعی است که در آن، همه تجلیات ظلم و ستم و آزار دیگران کنار گذاشته می‌شود و در مقابل، نشانه‌هایی مانند برخورداری از همبستگی، یاری و ایثار حاکم می‌گردند تا اینطور نباشد که منافع آن، تنها نصیب یک فرد گردد، بلکه به اندازه مساوی و بر اساس روابط متقابل، از هر فردی به دیگری و از گروهی به گروه دیگر برسد. 

پی‌نوشت‌ها
۱-    ابن منظور: لسان العرب: ماذا (ک ف ل)
۲-    آیه ۴۰ از سوره طه
۳-    آیه ۱۵۶ از سوره اعراف 
۴-    آیه  ۱۹۹ از سوره اعراف
۵-    آیه ۶۰ از سوره الرحمان
۶-     آیه ۹ از سوره حشر
۷-     بخاری: حدیث مرفوع 
۸-    بخاری: حدیث نبوی 
۹-    بخاری وصحیح مسلم 
۱۰-    حدیث مرفوع از ابوهریره که توسط بخاری روایت شده است.  
۱۱-    خطبه حجة الوداع 
۱۲-     حدیث نبوی که توسط ابو امامه روایت شده است.
۱۳-    آیه ۳۲ از سوره مائده
۱۴-    ر. ک: القرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ط دار إحیاء التراث، بیروت ۱۹۸۵.
۱۵-    ر. ک: محمد عابد الجابری، بنیة العقل العربی: دراسة نقدیة لنظم المعرفة فی الثقافة العربیة، ط. المرکز الثقافی العربی بالمغرب، ۱۹۸۶
۱۶-    بخشی از حدیث نبوی مرفوع، که توسط بخاری روایت شده است. 
۱۷-    ر. ک: شهاب الدین القسطلانی، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری وجها بهامشه صحیح مسلم بشرح النووی، طبعة دار الکتاب العربی، بیروت ۱۹۸۳.
۱۸-    ر. ک: سعید حوّی، الإسلام . ط دار الکتب العلمیة بیروت (د. ت) 
۱۹-    ر. ک: إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری 
۲۰-    الآیة ۱۳ من سورة الحجرات
۲۱-    ر. ک: إرشاد الساری لشرح صحیح  البخاری.
۲۲-    ر. ک: أحمد أمین، ضحی الإسلام، طبعة مکتبة النهضة المصریة ۱۹۶۱.
۲۳-    ر. ک: الصادق شعبان، نحن والعولمة 
۲۴-    ر. ک: فؤاد الفخفاخ المثقف والمجتمع المدنی فی مجلة الحیاة الثقافیة، العدد ۱۷ نوفمبر ۲۰۰۸.
۲۵-    ر. ک: الصادق شعبان، نحن والعولمة.
 

کد خبر 8169

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =